یک:
می رویم ... در سکوت بین مان چاوشی !
مه...درگلوی سیاه بیشه است !
دو:
برای خواب هم ... جایگاه آسمان...
فقط خدا کند ...خدای مارا...چون ستاره ها...نگه دارد!
سه:
لازم است از دیوارچین هم رد شوم؟
همیشه قرار ملاقاتمان ... یک شعبده است !
چهار:
نمک بپاش به زخمم!وقت خندیدن!
که زخم قلب مراندیده است...جزگونه های سبزه ی تو!
پنج:
بستری که درآن ماه تو خفته بود ... چاه است ...
مواظب باش زلیخا...که توهم سرفراز بیرون آیی!
شش:
لیلی پشت یک کامپیوتر نوشت ...قسطنطنیه!
مجنون به سرعت یک تایپ گفت: جای یارت بود؟
هفت:
همه ی ما باید از استاد کامپیوترمان تشکر کنیم ...
مخصوصا بعضی ا...که سال هاست دارن مثل من...از معلومات گذشته لذت می برن ...به به!
هشت:
باورش سخت است ...اما گذشته ام ازتو...
دیگرزمان قدیم نیست...که ببخشند فراموشی ها!
نه:
اگه این خونه رو بخری...پرایدت هم شبا باید تو کوچه بخوابه !ببین طاقتشو داری !
ده:
یک لیف حمام "مینیون " ازاو می خرم ...زنی ست که می شناسمش به مهربانی ...
می بافدو درآمدش را صرف کودکان همین شهر می کند...برای نیکی راه دوری نرویم!