یک:
به دیدارتو...یک کشتی بخار...سواحل جنوب...
من...قطره های اشک ...که باد بی نشان می برد!
دو:
تنهایی هایم راخریدم...یک قلم دیوانه شد!
دفترشمعی...پرازپروانه های سوخته!
سه:
مژگان فرومی بری به اندیشه های من...
ای جان!که این کاربرای من...طب سوزنی ست !
چهار:
تمرین پرواز چندساعت؟
درانتها تو پرنده ی این آسمان نشدی....
پنج:
ازبام تهران بیفت خورشید...
شهرمنتظر چراغانی ست!
شش:
دوستانی دارم که اینجارادوست دارند...مخلصم...
هفت:
ترجمه خطبه192:
خداوند بندگانش را با نمازو زکات و تلاش درروزه داری ...درروزهایی که واجب شده ...
حفظ کرده است...
تا اعضاوجوارحشان آرام ودیدگانشان خاشع وجان وروانشان فروتن ...ودل هایشان
متواضع باشد...
کبروخودپسندی ازآنان رخت بربنددچراکه درسجده...بهترین جای صورت را به خاک مالیدن...
فروتنی آورد..........