یک:

نه اینکه پیربمیرم...

نه اینکه دررخت خواب...

علی ولی خدایم...

شهید خانه ی او...

دو:

چشم می گذاری و ...گمان می بری که رفته ام ...

نمی روم!...منتظرم دست هایت پیدایم کنند!

سه:

ترکم کرده ای و دیگر اعتیادم رانداری...

چه خوب!...پاک میروی ازقصه ای که برای من...طعم قرص می دهد!

چهار:

کنارتوپیرم...

مگرهزاران سال...

کم است...عشق جوان تو...

گریبان مرا بگیرد!

پنج:

علی!

به خدای کعبه...

به حق قرانی که نوشتی ...

به رستگاری رسیده ای...

فزت برب الکعبه...

ای نخستین یارپیامبر...خدانگهدارت........

شش:

ترجمه خطبه 186 نهج البلاغه:

والاترازصفات پدیده ها:

خدا فرزندی نداردتا فرزنددیگری باشد...وزاده نشده تامحدود به حدودی گردد...

وبرترازآن است که پسرانی داشته باشد...ومنزه است که بازنانی ازدواج کند...

اندیشه ها به اونمی رسند تا اندازه ای برای خداتصورکنند ...وفکرهای تیزبین...نمی توانند اورادرک کنند ...

تاصورتی ازاوتصورنمایند...حواس از احساس کردن او عاجزودست ها ازلمس کردن او ناتوان است....

..........................

به هرچه اراده کند...می فرماید باش..پدید می اید...نه باصوتی که درگوش ها نشیند ...

ونه با فریادی که شنیده شود...بلکه سخن خدای سبحان...همان کاری ست که...ایجاد می کند .....