یک:

تنبلی کردم وافکارم را...نوشتم...

تو...هزاران کیلومتر...دورتربودی...

برای احساس چهره به چهره...من!

دو:

مربای بهارنارنج...طعم یک جمله ی توبود...:

صبح...خواب ماندی ویک بغل...ترانه جاگذاشتی...

سه:

ارتباط مان...این گونه دچاربحران است...

دردنیای کنونی...اگرپلاسما رابطه ی بین ماراپیوند نزند!

چهار:

ازکمین بیرون بیا...دیگرشکارنیست...

اهوان دشت...باپای خودبه دام تو...گرفتارمی شوند...

پنج:

انگورها...ژنتیک مست می کنند...

این ژن خوب نیست!

ولی خورندگان انکاری کنند!

شش:

خطبه153 نهج البلاغه :

درمان غفلت زدگی ها:

هرکس باید از کار خویش بهره بگیرد...

وانسان بینا...کسی است که: به درستی شنید واندیشه کرد...پس به درستی نگریست وآگاه شد...

وازعبرت هاپند گرفت............