یک:

چشم هایت را...که بازکنی...

یک شعبده اتفاق می افتد...

ازمیان چشم هایم... پرنده عشق ظاهر می شود....!!!

دو:

زنجیر ازموی تو...

دست هایم را بسته است...

وگرنه... تابحال نقش تورا...کشیده بودم...

سه:

نفس...نمی کشم...

حبس کرده ام خودرا...

کلید این قفس...

دست های توست....

چهار:

یک قلب نشکن خریده ام...

فقط حیف به جای سینه ام...

می رودبنشیند... دریک قفس شیشه ای...

پنج:

میان ستاره هاخداپیداست...

می گذارد انقدرچشمک بزنند...

تاچشم های تو...

درد هایی را که میبینند...فراموش کنند....

شش:

گل رز....تقدیم نوشتاری برای همه خوانندگان وبلاگ.... هرکجاکه هستند....