یک:
انحراف دیدداری!
من روبرویت نشسته بودم...
و...تو...
به تابلو روبرو...می خندیدی!
دو:
به دیدارتو...
به ملاقات راضیم..
پشت شیشه ای که بی شباهت به زندان نیست....
سه:
پابرهنه... دویده بودی... و
خار تمشک.
من دختری بودم که پشت میله های حیات عروسک بازی....می کردم...
چهار:
می توانستی کمی تحمل کنی!
میدانستی زلیخابودن...ازیوسف.... بودن
سخت تراست؟