بی شمس

ادبی

۲ مطلب در مرداد ۱۴۰۴ ثبت شده است

یک دل سیر!

یک/

پیروز از خواب چشم خویش

برخاستم

طلوع...

هرلحظه لحظه بود که تو 

درخواب من عشق می ریختی !...

 

دو/

دیوار توان داشت 

مشت کوبیده

بیداری تاوان دارد

برای قلب عشق رویاگونه ؛ چندان خوب نیست...

 

سه/

ترکم نکرده ای و حال من خوب نیست 

این حس چسبیده به پوست من ، خوب نیست

بیشر می خواهمت درکنارخود ، لحظه های بد 

اینکه دارمت ندارمت ، اصلا خوب نیست ....

 

 

چهار/

گونه هایم رابا سیلی تو سرخ می کنم 

هربارکه میزنی

یعنی آنقدرهستی که بودن دیگران لازم نیست...

 

پنج/

زیرچشمم سیاهی اشک راه دارد به گونه ها 

خشم از تو 

فرو میریزم

درونی که خون ماجرای آخرآن است

باز نگرد

ازاین همه هیاهو که میسازی 

صدای شکستن قلب من خفه است...

 

شش/

مزارشش گوشه ات را یاحسین(ع) می سازم 

باعشق و اشک درتمام روضه های تو

 

 

هفت/

روبروی کافه 

گربه های منتظر 

که همه ازسرپرستی تو فرار می کنند 

غم نیست

نانی هست 

تا آزادی مقابل کافه را به رخ بکشند...

۱۷ مرداد ۰۴ ، ۲۲:۳۹ ۱ نظر
سیده لیلا مددی

ببر!

یک/

ببرم

چنانچه درازهم دریدن خود 

... نقدصادقانه رادوست دارم 

تابه رسم به روانکاوم و بگوید:

آنچه ازتو باقی مانده دیگر آدم نیست!

 

دو/

رفتن ات را جشن گرفتم 

تابه شادی ازمن گذرکرده باشی 

خبررسید پایت شکسته 

بغض کردم و گفتم :

این همه شادی به درد تو نمی خورد ...چرا؟

 

سه/

تو می نوازی و من اشک می ریزم 

و او می خندد که شادمانه نواختن گریه ندارد 

چه می داند 

که من موقع نواختن تو به چشمهایت خیره بودم ...

 

چهار/

بگذاربهار برود 

مثل تو که رفته ای 

و داغی تابستان مثل داغ رفتن توست 

که بالخره می خورد به برگ ریزان و پاییز 

حالا داغم 

بگذار بگذرد

 

پنج/

لاقل سکوت کن 

اگربلد نیستی حرفی بزنی که شادم کنی 

سکوت کن 

ازاین همه بزرگ نمایی هیچ ات 

جزغم که حقیقت بین ماست چه چیز درست تر و راست تراست ...

 

شش/

مزار شش گوشه ات را یاحسین(ع ) می بویم 

درروضه های حضرت رقیه (س) و سجاد (س) ... یاحسین (س)

......

 

 

هفت/

می روم از درون سخت خویش ؛ بیرون 

بیرون که اندکی خنک تراست و می شود تکیه کرد 

تو را می بینم که مبهوت از گذشته هایی ، آغوش آغوش 

بیا فراموش کنیم 

و آرام بگیریم 

دنیا دنیای گذرانی ست 

۰۷ مرداد ۰۴ ، ۱۴:۵۲ ۰ نظر
سیده لیلا مددی