یک/
می روم منزل عشقم؛ جهنم دنیا!
بهشت باشد و استخر پاک و جان و دعا!
توراکه بخشیده ام(!) از نجات خودم ...
هزار بار شکر غ خدایا به عشق و حال؛ خدا!
دو/
سوت و کور است!
و گویی وقتی درمیان خورشید راه می روی ...
خدای!
نمی سوزاندت...
نه مهربان بودی و نه دستگیر...
غرور
تورا کشت!
اما درنبرد کشمکش انداز ذستهایت ؛ دعا می کردی ...
که ...
همه پدرها مثل پدر خودت ...
به منزل باز گردند...
سه/
مانده ام درتو چه دیدم ؛ غیر آن قهر و غضب ...
گله و اخم و نبود و هیجان؛ ضد نفس!
چهار/
میان اندوه من...
زمین!
درسوگ خویش تاریک بی هیچ ستاره ای!
چه شادانه
غمم بود
جهان ازمن؛ غم انگیز تر!
پنج/
وقت رفتنت ؛ می خندیدم
و
آمدنت بازهم
دو ثانیه اگر بود تا بازگردی !
میان گریه هایت
که من
چقدر در" هجر" تو ...
مقاومم!
شش/
مزار شش گوشه ات را یاحسن(ع)
درزبان عشق:
بهشت ؛ بهشت؛ بهشت ...