دوستان عزیز برای این پست عکس نمی گذارم ...
می خواهم سپیدی صفحه از غمم پرده برداری کند!
یک:
توی چشمم گریه بود و باز می خندیدی ...
خنده آمد به لب هایم ...لب هایت جادو داشت ...
دو:
زشت بود شکل عشق من ...قدیمی بود ...
من نباید می آمدم دم در!قبلش تک موبایل حتمی بود!
سه:
رنگ کردی بوم سپید راآبی مثلا آسمان ...
باز رنگ کردی بوم سپیدرا آبی مثلا دریا ...
باز رنگ کردی بوم سپیدرا آبی مثلا قایق...
باز رنگ کردی بوم سپید را آبی مثلا رنگ چشم ...
باز رنگ کردی بوم سپید را آبی مثلا رنگ چشم ...
باز رنگ کردی بوم سپیدرا آبی مثلا سقف...
باز رنگ کردی بوم سپیدرا آبی مثلا فرش ...
وفهم من برای درک ابی تو ...بسیار بود!!!
چهار:
کوچه را دور زدم تا برسی تو دم در!
من بگردم دورتو ...دیر نکن ...قلبم ریخت!
پنج:
می خورم دست تورا لایه به لایه موز و کیک ...
مد شده این روزها کیک تولد ...مدل دست شما...
شش:
مزار شش گوشه ات را نوشته ام با خون!
که اشک آمده است و رقیه (س)شهید...
هفت:
طلسم شکست و عاقبت شمس آمد ...
چه دور!از من "مولوی"که خبرها نداشت و شاعر شد!
هشت:
ترومپ!بدقدم یعنی همین!
که امثال تو ...دنیا را به گند می کشند ...
نه:
پراید:
مامان ما اومدیم سه سوته شمارو ببینیم و بریم !
مامان بنز:
کجا!؟یعنی یه شامم نمی مونید؟
پراید:
حالا اگه اصرار کنید چرا!
بوگاتی:
مامان !پس بابا پژو کجاست؟
مامان بنز:
رفته پارک !یه دوچرخه بزنه بیاد!
پراید :
مامان!من نمی دونم تو چرا این کارو با خانواده کردی؟بابا پژو ام!!!واااااااییییییییی!بابا...
ناگهان صدای در:
پراید:
بابا همین الان راجع به شما حرف می زدیم اومدید حالتون خوبه؟
بابا پژو:
بنزی پاشو سیرابی خریدم با بچه ها بخوریم !
پراید:
نه!ما شام نمی خوریم !
مامان بنز:
چرا؟یه تغار سیرابیه!
لامبورگینی و پورشه:
ما دوست داریم بابا بزرگ همیشه برامون می خرید!
پراید:
پسرا این سیرابیه پیتزا نیست 1
لامبورگینی و پورشه:
می دونیم !برای اینکه مرد بشیم لازمه!
شما برید بیرون پیتزا بخورید!!!
ده:
رهبرم!
چه هدیه ها که گرفتیم از دست علی(ع)...
یکی همین صبر که خداداد و منتظریم ...
یازده:
وعینک جوشکاری ام را برنمی دارم !
چون چشم من ...
ایمن از جوش چشم تو ...
نبوده ونیست!!!
.....................................................................
وکلا دربین ما وسایل ایمنی درکارچه هستند:
عینک !چکمه ولباس!
درمعدن دیوار نیست!درآسمان خراش کمربند نیست!درمدرسه واداره تا چایی هست و دستشویی هست!اصلا مهم نیست!
در فروشگاه ها و انبارها کپسول ایمنی خاموش کن نیست!
همین دیروز و پریروز ثابت شد وسط دریا اصلا جز کوسه چیز دیگری نیست!
وروی هوا تا چتر نجات هست چی می خاید؟
برا خبرنگارا و هم کاران ایمن یعنی خودکار تا برندارن راحت!
برا ورزشکارا و هنرپیشه ها نمی گم تا ازحسودی بمیرن!
حآلا بخندین جوانان اسنپ نشین!شما جوونا بعدش وبعدا بهتون می گم!!!
.............................................................
مخلص همتون ...کلا دارم جهانو میگما ...منظورم جغرافیای خاصی نیس!!!خیال بد کنین پا ی خودتون!
...................................................................
یک روز سکوت برای نوشته هایی که چهار سال زنده بودند ولی ناگهان مفقودشدند ...
یک روز سکوت برای فضای ازاد مجازی که برای همه بود ولی برای کسانی که در سکوت رنج می بردند نبود ...
یک روز سکوت غمبار برای وبلاگ oleeeii.persianblog.irبی شمس که در مظلومیت و گم نامی ابتدا امارهای خود بعد کلید خود و بعد کلا خودش را گم کرد ...
من از نوشته ها کتاب دارم ولی حیف فکر می کنم آدمی رفته است و درهیاهوهای سیاست های نمی دانم گم شده که بی گناه بود ...
بی خبر از دنیارفت و گم شد و کسی پاسخ گو نیست ...
یک روز سکوت ...یک روز اینجا سکوت می کنم تا بنویسم من هستم ...نه آن موجود خامی که می خواهد بعد من آن جارا منتشر کند ...
چه جالب است بگویم ...من فرهنگی سکوت ...توی کفتار بخور!!!
نه سیاسی ام ونه سیاستمدار ...چراکه اگر بلد بودم اسمم جزو شورای نویسندگان شما می رفت ...
حیف بچه هایی که دیشب دیدم برای نوشتن حرف های دلشان آمده بودند و همان یک وبلاگشان را قورت داده بودید بی خبر...
اگربا ده سال سابقه عرضه ی نگه داری کلمات مارا که سال ها بود با تبلیغات شما می نوشتیم نداشتید ...مطمئنا ازاین پس هم نخواهید داشت ...
سکوت ...سکوت ...سکوت....