یک:

آتشفشان درون من ...نمی جوشد و فعال نیست...

وگرنه تو ...سال ها قبل میلاد ..."مثل پمپی"رفته بودی!!!

دو:

میان خستگی هایم نوشتن کارمن نیست!

نوشتن کار دست تو ست !!!درمن می نویسی!!!

سه:

چشم های تو غلو آمیز تیره است ...

باور نمی کنم!که در یک دنیای سیاه بچرخم!!!


چهار:

چند قاره لباس پاره کرده ام ...

تا با تجربه !در فضای آغوش تو ...زنده زنده بمیرم!!!

پنج:

کجاست درمان من؟میان دست های تو؟

می نوشمش که زهر عشق تو ...

برای مردن من کافی نیست!!!

شش:

مزار شش گوشه ات نگین شهرهای شیعیان است ...

آن انگشتری که خدای ببخشد ...نمی توان به راحتی گرفت...


هفت:

بوسه ی باران ...خریداری نداشت ...

رفت تا شهر شمالی ...تا خریدندش ...هزار !!!

هشت:

ترامپ!کراوات را ببند و شاد باش ...

ما زرنگیم!دیگر یو اسی درکار نیست!

نه:

پراید:

چطور می تونید منو زنمو بفرستید کانادا!ما نمی ریم!

مامان بنز:

فک کن!داری یه خدمتی به ما می کنی!حوصله ات رو نداریم!

باباپژو:

سالی یه بار حرف می زنم ...خودت میدونی تا کمربند مو وا نکردم...پا میشی با زنت می ری فرودگاه!

ننه خاور:

پسرم!برات کشک خشک و سبزی خشک و لواشک و ترشک و آجیل ...همه چی گذاشتم!

زنون:

پس بوگاتی چی؟

مامان بنز:

شاید بعدا بتونیم بطور غیابی طلاقش رو بگیریم!خوشال باش!!!



ده:

رهبرم ...

نزد خدای رو سپید ترین ملتیم ...

آن جا که درپناه نگاه شما ...

امام زمان (ع)...نقش قلب ماست ...


یازده:

تو فضای مجازی به هرحال هرکی هستیم ...می خایم ...خودمونو به رخ بکشیم !

و افتضاح ترین شکل اش تو ...؟/

بعد یه بچه ...حالا حتما به سن و سالم نیست !شیطنت اش می گیره اون زیر یه چی بنویسه!

چنان به همون برمی خوره که نگو!

آقا جان !خودمون که می دونیم باید سرعتمون رو کم کنیم !بکنیم!حالا حتما لازمه پلیس بالا سرمون باشه!بعد داد می زنیم :ای بیکار روانی!

روانی بازی رو گاهی خودمون...

یک کم یواش:

خودشیرین چاپلوسی نوشت!:

ای اونایی که من نمی دونم با چه زحمتی در شکوت و برد باری می آئید :ممنون!

سربازان پرتوان فضای مجازی ایران وسایر جاها :خدا قوت!