یک:

چون حلزون میان خانه ی خویش هراسانم ...

دست انداخته ای که از جسم خودم بیایم بیرون !؟نتوانی!

دو:

قرار نیست مراله کنی و من ساکت ...

چنان جیغ می کشم که کلاغ ها بیایند تماشا!!!

سه:

میلیون ها سال قبل سر مالکیت داینا ...یاد گرفتیم با هم صحبت کنیم !...تو خوشت آمد ...رفتی خون گورخر آوردی وروی دیوار مرا کشیدند که دور سرم حباب بود ...

یعنی من طاقت حرف های تو را نداشتم؟!....

دلم می سوزد که نوادگان من ...

بادیدن این تصویر کلا مرا فضایی تصورکرده اند !!!

"خاک برسرم"!!!


چهار:

بسته بودی سریاس را با پلاستیک تا خفه شود!!!

باز کردیم وجز بوی خوش به مشاممان نرسید!!!

پنج:

گول خوردم وبه راه اشتباه دویدم ...

رسیدم به منزل مادرت ...ولی به قهر برگشته بودی منزل!!!

شش:

مزار شش گوشه ات را قلم نمی تواند و تصویر ...

همیشه احساس نقاش است ...نه روضه ی رضوان ...



هفت:

سیاه قلم کشیدم موی تو را چون ندیدمت ده سال ...

به خنده آمدی و لیلی گویان به رخ کشیدی سپیدی مو ...

هشت:

ترامپ نمیر گناه داری اصلا حیف مردن تو ...

چنان نظم جهان را به هم زدی که"نگو"" با پوتین رفتند توی دندان هایت ..."

نه:

پراید:

وای نمی دونید لندن لندن چی بود ...بیگ بن !وای وای!

دایی رضوانی هیولا با چشمک:

کلک راحت شدی نه؟

عمه مینی بوس:

رضی تو هنوز دو ماهه با من نامزدی!

مامان بنز:

بیا پراید 40000هزار یورو!همه اش یه جا!

اگه خودتم می خای ادامه تحصیل بدی اشکال نداره !

پراید:

مامان !این همه پول؟از کجا آوردین؟

مامان بنز:

بابات امتیاز خودشو فروخت به بورکینا فاسو!!!

پراید:

یعنی بابا پژو واقعی بود ؟!!!یعنی ننه خاور و بابا بیوک بودن که بچه ها شونو از خارج آورده بودن؟

دایی رضوانی هیولا:

بدو!تا سرد نشده به خانواده بوگاتی بگو !بیچاره ما همه مون واقعی هستیم!!!




ده:

رهبرم...

فدای شدن برای سرزمین من ...کم است ...

تا جای نماند از من و ...

کسی نداندم ...قضیه چیست!!!



یازده:

سال ها پیش که رسا نه های ارتباتطی مجازی مثل امروز نبود ....کانال ها ی تلویزیون خنده داربودند ویکی از  موضوعات که خنده دارشان می کرد تحقیر و توسری جنس اول بود ...

پیدا نمی کردی عاقلی را میانشان که به آن نخندی ...بطور مثال :نان و خرید داشتند می آوردند منزل که صدای خانم تا سر کوچه می رفت ...که"نفس کش"!بعد جفت پا می رفتند توی جوب آب و سینه خیز تا منزل می آمدند ومثل موش با خوردن تکه ای نان و پنیر به زندگی رقت بار خود ادامه می دادند ...گذشت ورسانه های مجازی آمدند و معلوم شد جنس اول عجب!!!

حالا برای له کردنشان همان فرستادن سرکوچه هم لازم نیست!!!کافیست خودمان را درون لجن بیندازیم تا جنس اول همین طور!!!

این وسط عشق نقش موتور محرک را بازی می کند ...و خودم یعنی مهم قضیه !!!

با این تفاوت که جنس اول ...اول باید با کاتیوشا منفجر شده تا کل عالم بفهمند و جنس اول دوم باید بفهمد چه تحفه ای بوده !!!که خودمان را زده ایم زمین تا قربانیش شویم ....

دراین نوشته مرده شور فمنیست واین ها را ببرند!!!ااگر دروغ می گویم ...بگو می گویی "نگو نگفتی"

......................................................................

بعضی ها برای همراهشان میلیارد ها خرج می کنند و این از تلفن همراه تا سگ شان را شامل می شود ....بعد بعضی دیگر زندگی شان را به فنا می دهند و ارزشی برای همراه همیشگی خود یعنی همسر هم قائل نیستند یاللعجب ...جل الخالق