یک :

خراب شد دوستی بین ما ...نه دشمنی آمد ...

گذارمان نمی افتد دگر به دیدن هم ...

دو :

رفتی برو ..."خیرتو ندیدن من است "...

هرچند عکس من روی سینه ات ...ولی..."دست هایت دگر نمی لرزند "...

سه:

بشقاب گل سرخی ...گل سرخ توی بشقاب ...

گلاب گلاب کاشان ...مست شدم ولی ...بوی تو این ها نبود !!!


چهار:

دفن شدم میان جمله های تو ...تعارف پشت تعارف ...

که"خوشگلی ...زیبایی"ولی ...می دانستم همسرت سرکاراست ...

پنجم:

پول کثیف نشانه ی عشق تو نیست ...

گاهی خرج می کنی و "گل های رز"بوی عشق می دهند ...


شش:

مزار شش گوشه ات ...برای من آرزوست ...

آن جا که می روم ...دیگر "آرزوی بهشت "درمن نیست ...

هفت:

دیگه مردنی شدم !!!رفتمپی کارش ...واللا به خدا ...

تو این دوروز فهمیدم که هیچی بلد نبودم ...کارم یه کارساده بود ...خیلی ساده بودم ...

اونوقت که باهوش شدم و مدرکم گرفتم ازلحاظ شغلی ارزشی نداشت ...به هرحال اگه من درحال مرگ باشم ...تا جون بدم برای سیستم بهداشتی کشور حداقل 15میلیون ...برای سیستم شهرداری 5میلیون و رستوران های شهر تهران 20 میلیون خرج برمی داره ...به عبارتی چهل میلیون شیرین !!!...

حالا باید ببینم ...یعنی باید ببینم می صرفه نمی صرفه ...حالا!!!

آها باخودم قرار گذاشتم 5روز اول و شاد باشم ...

یعنی یه یفت سین بچینم بعد یه عکس ...نه ...کلا و فقط باید شادباشم !!!

..............................................................................................

جا و مکان و تکنولوژی و محیط و خوشگلی خانم عزیز برا آدم شخصیت نمیاره ...یکیشو ..بعدا...


هشت :

ترامپ شاد شد و یک شب راحت داشت ...که لیلی نیست!!!

به خیالش عاشقی همین است ...حالا یه 4 سالی داریم !!!

نه:

نه پراید ...نه بنز ...نه کلوچه ...نه مسقطی ...

من دنبال پیکانم و گز اصفهان !!!

ده :

جایی بودم به اسم بهشت دزدا ...باور می کنید ...

بعد اونجا می ون گنج ا و چیزای با ارزش ...ترسیده بودم ....که مبادا همه دزدا ...به جون هم بیفتن ...به جون آدما بیفتن ...یه دفه دیدم چند تا فرشته اومدن بیرون ...خیلی معمولی بودن ...خیلی ...

ولی فرشته بودن ...خیلی ...

آه اگه اونجا دنیا بود که بود ...اگه اونجا ایران بود که بود ...اگه اونجا تهران بود که بود ...خیلی خیلی قشنگ بود !!!

یازده:

دستمزد آدمکشی نفری چند؟...............................از صبح مرده ام ساعتی چند ؟

حرفه ای قرار گذاشتی و پشت کبوتران ........................چکاندی ماشه ی قلبم برای من ...ساعتی چند ....

دوازده:

ممنون!حواسم هست ...یه روز نبودم و هوامو داشتید ....

..................................................................

دیروز توهوای آفتابی ...تو خیابون آرزانتین غافلگیر شدیم و رفتیم زیر بارون ...کلا خیس شدیم ...

..........................................

عکسا یه ارتباطی با خودمن دارن ....