یک:

نگاه کردی به پری روز من و گفتی آینده محال توست ...

دی روز رفتم به آرزوها و چشم گشاد کردی ...که...محال تو بود!!!

دو:

قیمت نداشت جواهر مژگان تو ومن بدون پول ...

خریده ام به قیمت جان و "کسی مرا "باور نمی کند ...

سه :

به پای امده بودم و قصد من "جگرت "بود ...

"جگر"به لب آمد ...قیامت به پای شد و تو گفتی :بله!!!

چهار:

خنده دارترین صحنه ای که در داستان های کودکیم خواندم "داستان موتور برق "از علی اشرف درویشیان "اگه اسمشون رو اشتباه نگم"هست ...

این داستان طنز عجیبی دارد ...

مردم روستا پول جمع می کنند تا موتور برقی بخرند و بالاخره موفق می شوند و جایی را در نظر می گیرند ...ولی مجبور می شوند سقفش را بردارند و نگهبان بگذارند ..............

چقدر لامپ و تجهیزات می خرند ...

کدخدا آنتی به پشت بام وصل می کند که یادم نمی آید به خاطر چی ولی این یادم می آید که آفتابه مسی خیس را سرش می گذارد و پرت می شود و می خورد به دیوار و کل روستا می شنوند و می خندند و مجبور می شود که ...

"الان این سرو صداها عادی شده ببین قدیما چقدر سکوت بوده واللا "...


پنج:

موی تو مرا به دنیا وصل می کند ...

که اگر این سیم نباشد ...دنیا هیچ است !!!

شش:

مزار شش گوشه ات رویای مرا تکمیل می کند ...

آن جا که پشت سر مهدی (ع)امام زمان ...نماز خواهم خواند ...

هفت :

خون دلم شست ابروان تو را ...

بغل گرفته بودمت و می بوسیدم ابروانت را زیر اشک ...


هشت :

ترامپ به باد معده عادت داشت ولی کاخ سفید ...

قدیمی بود و محافظان تند تند می بردندش به حیات ...

نه:

بنز عاشق پراید نشد هرچه کردند ازدواج نشد ...

پژو سیبیل داشت و عاقبت پراید به عشق پژو ...

رفت به خانه ی بخت و ...بد بخت نشد !!!

ده:

امروز صحنه یجالبی دیدم ...ماشین شاسی بلندسفید گوگوری مکوری تمیزی مقابل مان می رفت که پشتش چسبانده بودند :برای عروسی...صلواتی ...تماس 0912.....

خوش به حال بعضی ها که بعضی چیزهارا دارند ...



یازده:

به عشق رضا (ع)دویده ام به سمت خراسان ...

که هرکه پای برهنه دویده باشد سخت ...راحت به حاجتش نزدیک می شود ....

دوازده :

ممنون!مخلصم!

سیزده:

سوسک درخانه عاقبت نداشت چون از فاضلاب می آمد ...

پرنده معلوم نبود ...

ولی ...حتما از پنجره وارد می شد و...

داخل خانه قفس داشت !!!

چهارده:

غافلگیرتون می کنم ...حالا می بینید ...

"نه بابا نمی خوام وصیت نامه بنویسم اه"!!!